کتاب ابن مشغله ماجرای یک دستفروش مشهور
کتاب ابن مشغله ماجرای یک دستفروش مشهور است. ابن مشغله ماجرای خود نویسنده است. از زمانی که هنوز بسیار جوان بوده اما باید کار میکرده تا دورانی که دانشجو شده ولی همچنان مجبور بوده است برای تامین هزینههای خود کار کند. نه تنها کار کند که همه کاری کند. از خطاطی در تهران تا کمک کارگر تعمیرگاه در بیابانهای ترکمن صحرا، از کار برای سرکارگر فحاش آلمانی در چاپخانه تا نقاشی تبلیغاتی و شراکت با آژانس تبلیغاتی، از کار برای موقوفه کلاهبرداری تا رها کردن رشته حقوق و بیکاریهای طولانی که مقارن است با مطالعه آگهیهای استخدام روزنامهها در شبها و مراجعه به صاحب آگهیها در روزها و تکرار و تکرار و تکرار.
همه اینها را بگذارید یک طرف و ماجرای کارهایی که ابن مشغله خودش راه انداخته و به قول امروزیها استارتاپهایی که فاندر بوده یک طرف. باز همه اینها را بگذارید یک طرف و رنجی که در دوران روشنفکری و نویسندگی و فیلمسازی تحمل کرده است یک طرف. من هر زمان از کنار دستفروشهای کتاب، که در پیادهروهای عریض خیابان انقلاب بساط گستردهاند میگذرم؛ احساس آشنایی دارم.
کتاب ابن مشغله ماجرای یک دستفروش مشهور
یک روزی نادر ابراهیمی در گوشه همین خیابان کتابهایش را بساط کرده بود! کتابهایی که همسرش میگفت محال است دل آن را داشته باشی که چوب حراج به آنها بزنی. فردا اما، در حالی که منتظر عابری، رهگذری یا مسافری عاشق کتاب نسخه به نسخه کتابها را به نظم روی زمین میچیند لگد پاسبانی بساط کتاب را در جوی آب میریزد.
آن روزها انواع کتابهای ممنوعه داشتیم. حتی کتابهای اقتصاد نئوکلاسیک هم چون با عنوان اقتصاد سیاسی ترجمه میشدند از کتابهای ممنوعه بوده و خرید و فروششان جرم تلقی میشده است! غافل از اینکه اینجا واژه سیاست هیچ ارتباطی با حکمرانی نداشته و صرفا اختصاص یک واژه جدید به اقتصاد برای معرفی یک مکتب اقتصادی جدید است. بگذریم؛ این کتاب دومی هم دارد که نامش ابوالمشاغل است و ادامه زندگی نادر و ماجراهای جذابش در حوزه کسبوکار.
مطالعه ابن مشغله برای چه کسانی مفید است؟
اگر سودای کارآفرینی و استارتاپ دارید. یا اگر چون نویسنده این کتاب هر روز از شغلی به شغل دیگر و از مهارتی به مهارت دیگر کوچ میکنید این کتاب کاملا مناسب شماست. داستان زندگی جوانی که میخواهد نام خویش را از زمانه جویا شود. در افت و خیز روزگار میرود و میرود تا میرسد به آن جاها که دیگر ستارهای میشود در آسمان ادبیات ایران. ستارهای میشود در آسمان تعلیم و تربیت کودکان، فیلمسازی میشود دوستداشتنی. به وسعت قلب تمام مردم ایران و شاعر میشود. شاعری که همه ما از زمزمه کردن شعرهایش اشک شوق در چشمانمان جاری میشود بدون آنکه بدانیم شاعر این بیتهای دوستداشتنی همان نویسنده معروف، مربی مهربان و فیلمساز دوستداشتنی است:
ما برای آن که ایران
گوهری تابان شود
خون دلها خوردهایم
خون دلها خوردهایم
ما برای بوییدن بوی گل نسترن
چه سفر ها کرده ایم
چه سفرها کردیم
چرا مطالعه کتاب ابن مشغله جذاب است؟
این کتاب از آن کتابهاست که گذر زمان از یادت میرود. میروی در خاطرات خودت و یادت میآید که تو هم چون نویسنده این کتاب چه سفرها کردهای! چه ماجراهای داشتی و چه خاطراتی را فراموش کرده بودی. ظاهر کتاب قصه است اما تو را میبرد به فکرهایی که شاید مدتهاست فراموش کرده بودی. به زندگی که شاید در تکرار مکرر روزها از یاد برده باشی. سطر سطر این کتاب آن روزها را دوباره برایت یادآور میشود و همچون نسیمی بهاری که صورت خسته را زنده میکند به خواننده کتاب جان تازه میدهد.
یک لقمه قبلتر از پیشگفتار کتاب
دوست من! «ابن مشغله» – این کتاب به راستی کوچک کممایه و ملات – را که خواندی، احتمالا به دلیل شباهتهایی که میان خود و شخصیت این کتاب یافتی، چنان به شوق آمدی که چنان نامه شوقانگیز غریبی برایم نوشتی، و از من خواستی – به تاکید – که در چند جمله، خیلی صریح به تو بگویم که زندگی را «چه» میبینم و «چگونه» میبینم … این چند کلمه که صمیمانه و سادهدلانه در پی میآید، جواب توست. خدا کند که این تعریف و توصیف زندگی، فایدهیی برای تو و دیگر دوستان جوانم داشته باشد:
زندگی، ملک وقف است دوست من! تو، حق نداری روی آن فساد کنی و به تباهیاش بکشی، یا بگذاری که دیگران روی آن فساد کنند.
حق نداری بایر و برهنه و خلوت و بیخاصیتش نگه داری یا بگذاری که دیگران نگهش دارند. حق نداری بر آن ستم کنی و ستم را، روی آن، بر تن و روح خویش، خاموش و سر به زیر، بپذیری.
حق نداری در برابر مظالمی که دیگران روی آن انجام میدهند سکوت اختیار کنی و خود را یک تماشاگر ناتوان مظلوم بیپناه بنمایی. حق نداری به بازیاش بگیری، لکهدار و لجنمالش کنی، آلوده و بیحرمتش کنی یا دورش بیندازی.
حق نداری در آن چیزی که به زیان دردمندان و ستمدیدگان باشد بکاری، برویانی و بار آوری.
حق نداری علیهش، حتی در بدترین روزگار و سختترین شرایط، اعلامیه صادر کنی، یا به آن دشنام بدهی.
حق نداری با رنگهای چرک و تیره شهوت، نفرت، دنائت و رذالت، رنگینش کنی.
مگر آنکه
از بیخ و بن
ملک وقف بودنش را فراموش یا انکار کرده باشی، که در این صورت، البته، نه خود تو مسئلهیی هستی و نه آنچه میکنی مسئلهییست که قابل بحث و اعتنا باشد.
در حقیقت، نبودهای و نیستی تا چنین و چنان کردنت، روی زمینی که ما ملک وقفش میدانیم، چنین و چنان کردنی تلقی شود.
نیامدهیی، نماندهیی و نرفتهیی. از هیچ، به قدر هیچ باید خواست، نه بیشتر … ۱۰/۲/۶۴
کتاب را چگونه تهیه کنیم؟
درصورت تمایل به تهیه نسخه آنلاین میتوانید از طریق لینک زیر کتاب را دریافت نمایید:
درصورت تمایل به تهیه نسخه کاغذی میتوانید از طریق لینک زیر کتاب را دریافت نمایید:
معرفی کتابهای مشابه
کتاب آری به زندگی در کشاکش ناملایمات
نوشتههای یک روانپزشک گرفتار در اردوگاههای کار اجباری آلمان نازی
موفقیتهای خود را با گامهای ساده چند برابر کنید!